
تورفتی و از آسمان سنگ ریخت
نبودی و باران نیرنگ ریخت
تو رفتی و مردم ریایی شدند
و یک عده هم شیمیایی شدند!
تورفتی و از آسمان سنگ ریخت
نبودی و باران نیرنگ ریخت
تو رفتی و مردم ریایی شدند
و یک عده هم شیمیایی شدند!
نه آن شیمیایی که در جنگ بود
نه آن گاز سمی که بی رنگ بود
همانان که عطر ریا میزنند
و بر سینه سنگ خدا می زنند
همانان که حق تو را خورده اند
و ازشهریاد تو رابرده اند
وخورشید از یادشان رفته است
و توحید از یادشان رفته است
همانان که در بی حجابی تک اند
سزاوار یک قبضه نارنجک اند
از اینان بپرید مهران کجاست
شلمچه حلبچه مریوان کجاست
از اینان بپرسید رزمنده کیست
ببینید آنگاه شرمنده کیست